درباره ما
دفتر ترجمه رسمی شماره 1017 شهر تهران از مهرماه سال 1402 رسما فعالیت مستقل خود را آغاز کرده است. مترجم مسئول این دارالترجمه جناب آقای محمد هادی کرامتی هستند که پیش از این بصورت مترجم رسمی همکار، با سایر دفاتر ترجمه شهر تهران همکاری داشته اند.
آخرین مدرک تحصیلی ایشان کارشناسی ارشد رشته زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه خوارزمی (تربیت معلم سابق) می باشد.
این دفتر ترجمه در فضایی دلنشین و با کادری مجرب و همچنین ارائه خدمات مشاوره رایگان، کمک می کند تا با کمترین هزینه و سریع ترین زمان ممکن کار ترجمه رسمی شما عزیزان را تحویل نماید. حضور مستمر مترجم رسمی در دفتر موجب شده است تا مراجعه کنندگان ناگزیر به انتظار برای ترجمه اسناد توسط یک فرد و تصدیق آن توسط فردی دیگر نباشند! بدین ترتیب ترجمه های رسمی شما عزیزان بصورت «واقعا فوری» تحویل شما خواهد شد.
سهولت دسترسی به دارالترجمه رسمی شماره 1017 که جایی در حوالی مرکز شهر تهران قرار دارد، از دیگر مولفه هایی است که این دارالترجمه را از سایر دفاتر ترجمه رسمی متمایز می نماید.
ضمنا شما می توانید از طریق پیامرسان های تلگرام، واتساپ، ایتا، روبیکا و بله و همچنین پست الکترونیکی با ما در ارتباط باشید.
قصه «آقای ترجمه» از کجا شروع شد؟
من که عاشق عمران و مهندسی بودم، با تشویق خانواده در سال دوم دبیرستان رشته ریاضی و فیزیک را انتخاب کردم. کنکور دهه شصتی ها بود و رقابت سنگین! خلاصه قبول شدم ولی در دانشگاه آزاد. ما یک خانواده شش نفره داشتیم و مخارج دانشگاه آزاد بار سنگینی را روی دوش خانواده می گذاشت. برای همین تصمیم گرفتم تا یک سال دیگر برای کنکور تلاش کنم. به پیشنهاد یکی از دوستانم که سال ها به کلاس زبان انگلیسی می رفت و با علایق من نیز آشنا بود، کنکور زبان هم شرکت کردم. رتبه نسبتا خوبی را در کنکور سراسری کسب کردم. ولی به دلیل یک اشتباه محاسباتی در مسافت تهران تا یزد و تهران تا همدان، انتخاب دانشگاه یزد را در اولویت قرار دادم. چهار سال دوری از خانواده و خوابگاه دانشجویی، سختی های خودش را داشت. رشته تحصیلی کارشناسی ادبیات انگلیسی را با اساتید تراز اول به پایان رساندم و به تهران بازگشتم. چند ماهی فرصت داشتم تا به سربازی بروم. تصمیم گرفتم در این مدت دنبال کار بگردم. کار ترجمه زبانم خوب بود و از همان دوران دانشجویی کارهای ترجمه را برای دانشجویان انجام می دادم. روزی در روزنامه آگهی یکی از دفاتر ترجمه را دیدم که نیاز به همکار جهت ترجمه اسناد را داشتند. من که حتی با فضا و حوزه کاری دفاتر ترجمه آشنا نبودم، تماس گرفتم و برای آزمون به آنجا مراجعه کردم. مترجم مسئول آن دفتر که الان جزو یکی از بهترین اساتید و دوستانم هستند، مرا برای کار در دفتر ترجمه پذیرفتند. هشت ماه با علاقه کار کردم و با کار ترجمه رسمی در آنجا آشنا شدم. حالا وقت سربازی رفتن رسیده بود! چاره ای نبود و باید آنجا را ترک می کردم. وقتی که سرباز بودم از اوقات فراغتم استفاده کردم و خودم را برای کنکور ارشد آماده می کردم. سرانجام در همان رشته ادبیات زبان انگلیسی در دانشگاه خوارزمی قبول شدم.
اواخر دوران دانشجویی ازدواج کردم. هنوز کار ثابتی نداشتم و با برخی انتشاراتی ها، مجله وب، روزنامه جام جم و بعضی دفاتر جهت ترجمه غیر رسمی فعالیت می کردم و درآمد داشتم.
بعد از ازدواج دنبال کار بودم. از این مصاحبه به آن مصاحبه… تا در یکی از شرکت های خصولتی در تهران مشغول شدم. حدود 10 سال بود که آزمون مترجمین رسمی برگزار نشده بود. بعد از چهار سال که در آن شرکت مشغول بودم، آزمون مترجمین رسمی برگزار شد. منابع آزمون را از کسانی که قبلا آزمون داده بودند، جویا شدم و شروع به خواندن کردم. سرانجام روز موعود فرا رسید. محل آزمون مملو از جمعیتی بود که سال ها برای این آزمون به انتظار نشسته بودند. همین باعث می شد رقابت نفسگیر باشد. قبل از اینکه جواب آزمون بیاید، از طرف یکی از دفاتر ترجمه بزرگ و معروف تهران دعوت به کار شدم. با مشورت و بالا و پایین کردن، تصمیم به استعفا از آن شرکت گرفتم.
خلاصه با حقوق تقریبا دوبرابر در آن دفتر ترجمه مشغول به کار شدم، تا نتایج آزمون آمد و به لطف خدا من هم جزء قبول شدگان بودم. دوره کارآموزی ام را در همان دفتر ترجمه سپری کردم.
بعد از آنکه پروانه ام را دریافت کردم از آنجا خارج شدم و در دفتر ترجمه دیگری به عنوان مترجم همکار مشغول به کار شدم. هر سال به فکر مستقل شدن بودم؛ ولی تحمیل هزینه های سنگین مالی، مانع از تصمیم گیری درست می شد.
حدود هفت سالی گذشت، تا اینکه یکی از همکاران عزیزم پیشنهاد داد که دنبال تاسیس دفتر باشم. بعد از مدت کوتاهی، به طرز شگفت آوری مکان موردنظر پیدا شد! حالا باید به دنبال تعمیر و بازسازی دفتر و تهیه اسباب و وسایل مورد نیاز دفتر می رفتم. چند ماهی طول کشید تا اینکه نهایتا در مهر ماه سال 1402 دفتر ترجمه رسمی 1017 آماده کار و خدمت رسانی به مشتریان محترم شد: جایی که امروز شما آنجا را به عنوان «آقای ترجمه» می شناسید.